افسانه بدیعی
منوچهر بدیعی بیش از هر نوشته و ترجمهای با اولیس شناخته میشود. یا درستتر: بیش از هر کتابِ چاپشدهای، با چاپ نشدنِ اولیس شناخته شده است؛ اثری که خودِ...
منوچهر بدیعی بیش از هر نوشته و ترجمهای با اولیس شناخته میشود. یا درستتر: بیش از هر کتابِ چاپشدهای، با چاپ نشدنِ اولیس شناخته شده است؛ اثری که خودِ...
یادداشتهایی پیرامون نقشآفرینیهای گلشیفته فراهانی ۱. هنگامی که برای نخستینبار تصویر «میم» -آن عشق ابدی محمود[i]– بر پرده نمایان شد، دوربین کلاری نوید یک ستاره میداد. میم از...
دفتر یادداشت -مطابق با رویکرد عامهپسند- برخوردی عینیگرا با مفهوم حافظه (Memory) دارد؛ با اینحال بهعلت پیچیدهگی روایت و تشدیدِ الگوی روایتگری شبکهای، یک فرارَوی از سطح عامهپسندی نیز...
منوچهر بدیعی بیش از هر نوشته و ترجمهای با اولیس شناخته میشود. یا درستتر: بیش از هر کتابِ چاپشدهای، با چاپ نشدنِ اولیس شناخته شده است؛ اثری که خودِ جویس بدش نمیآمد اسطوره شود و چنین نیز شد. «آنقدر معما
یادداشتهایی پیرامون نقشآفرینیهای گلشیفته فراهانی ۱. هنگامی که برای نخستینبار تصویر «میم» -آن عشق ابدی محمود[i]– بر پرده نمایان شد، دوربین کلاری نوید یک ستاره میداد. میم از دور -در نمای آهسته[ii]– به سوی دوربین حرکت میکرد و چهرهاش،
دفتر یادداشت -مطابق با رویکرد عامهپسند- برخوردی عینیگرا با مفهوم حافظه (Memory) دارد؛ با اینحال بهعلت پیچیدهگی روایت و تشدیدِ الگوی روایتگری شبکهای، یک فرارَوی از سطح عامهپسندی نیز محسوب، و جایگاهی میانِ عامهپسند و نخبهگرا برای خود ایجاد میکند.
سنتوری در پیرنگ و شیوه روایت بیارتباط به هامون نیست؛ روایت دو مرد در آستانهی فروپاشی خانواده با روایتگری غیرخطی و زمانهای درهمریخته که هرکدام مرور خاطره میکنند. نقطه عزیمت هردو روایت، زمان حال، و هنوز یک گام تا نابودی
ترومای حادِ شاهین ربانی (علی مصفا) از یک گذشتهی تراژیک میآید -او باعث مرگ عمویش شده، و این فاجعه تلخ، پیشداستانِ (Back-Story) ماجرای فردی است پر از حفرههای ذهنی که «تموم عمرش» را به وارفتهگی میگذراند. احساس گناه میکند و
چاقو در آب/ رومن پولانسکی خودکامهگی و ناخداگریِ «آندری» (نیمچیک) در دههی شصت؛ دههی به نومیدی نرسیدهی باورهای سوسیالیستی اگر به تحقیر نسل تازهاش انجامید، در دههی شکستِ هفتاد بدل به انزجارش از نسلِ هنوز-امیدوارِ جوان گشت؛ چونان که
درخت زندگی/ ترنس ملیک مردی فروپاشیده، گذشته را یاد میآورد؛ امّا خاطرات فردی مطرح نیست. او نه در گذشتۀ شخصیاش که در مفهوم «گذشته» پی چیزی است -شاید بقای زندگیاش. منشأ خلقت را وارسی میکند و در جستوجوی خود
آفتاب ابدی ذهن بیآلایش/ میشل گوندری و چارلی کافمن «آهای تو؛ تو که آن بیرون در سرما ایستادهای! تو که پیر میشوی، تنها میشوی… میتوانی مرا حس کنی؟» -در سرم ترانهای میپیچد و یاد چشمهای خیس مردی که
چند نکته دربارۀ «مسعود فراستی» ک: یک «ت» میان ماست؛ کوچک -به ادای نوک زبان، عمیق؛ فرقِ کوره و آتشدان. یک «ت» میان پیشههای ماست. ما نگارش نقد میکنیم در کسوتِ «منقّد» و آنها «انتقاد» با نقاب «منتقد»! ما شده
منوچهر بدیعی بیش از هر نوشته و ترجمهای با اولیس شناخته میشود. یا درستتر: بیش از هر کتابِ چاپشدهای، با چاپ نشدنِ اولیس شناخته شده است؛ اثری که خودِ جویس بدش نمیآمد اسطوره شود و چنین نیز شد. «آنقدر معما
یادداشتهایی پیرامون نقشآفرینیهای گلشیفته فراهانی ۱. هنگامی که برای نخستینبار تصویر «میم» -آن عشق ابدی محمود[i]– بر پرده نمایان شد، دوربین کلاری نوید یک ستاره میداد. میم از دور -در نمای آهسته[ii]– به سوی دوربین حرکت میکرد و چهرهاش،
دفتر یادداشت -مطابق با رویکرد عامهپسند- برخوردی عینیگرا با مفهوم حافظه (Memory) دارد؛ با اینحال بهعلت پیچیدهگی روایت و تشدیدِ الگوی روایتگری شبکهای، یک فرارَوی از سطح عامهپسندی نیز محسوب، و جایگاهی میانِ عامهپسند و نخبهگرا برای خود ایجاد میکند.
سنتوری در پیرنگ و شیوه روایت بیارتباط به هامون نیست؛ روایت دو مرد در آستانهی فروپاشی خانواده با روایتگری غیرخطی و زمانهای درهمریخته که هرکدام مرور خاطره میکنند. نقطه عزیمت هردو روایت، زمان حال، و هنوز یک گام تا نابودی
ترومای حادِ شاهین ربانی (علی مصفا) از یک گذشتهی تراژیک میآید -او باعث مرگ عمویش شده، و این فاجعه تلخ، پیشداستانِ (Back-Story) ماجرای فردی است پر از حفرههای ذهنی که «تموم عمرش» را به وارفتهگی میگذراند. احساس گناه میکند و
چاقو در آب/ رومن پولانسکی خودکامهگی و ناخداگریِ «آندری» (نیمچیک) در دههی شصت؛ دههی به نومیدی نرسیدهی باورهای سوسیالیستی اگر به تحقیر نسل تازهاش انجامید، در دههی شکستِ هفتاد بدل به انزجارش از نسلِ هنوز-امیدوارِ جوان گشت؛ چونان که
درخت زندگی/ ترنس ملیک مردی فروپاشیده، گذشته را یاد میآورد؛ امّا خاطرات فردی مطرح نیست. او نه در گذشتۀ شخصیاش که در مفهوم «گذشته» پی چیزی است -شاید بقای زندگیاش. منشأ خلقت را وارسی میکند و در جستوجوی خود
آفتاب ابدی ذهن بیآلایش/ میشل گوندری و چارلی کافمن «آهای تو؛ تو که آن بیرون در سرما ایستادهای! تو که پیر میشوی، تنها میشوی… میتوانی مرا حس کنی؟» -در سرم ترانهای میپیچد و یاد چشمهای خیس مردی که
چند نکته دربارۀ «مسعود فراستی» ک: یک «ت» میان ماست؛ کوچک -به ادای نوک زبان، عمیق؛ فرقِ کوره و آتشدان. یک «ت» میان پیشههای ماست. ما نگارش نقد میکنیم در کسوتِ «منقّد» و آنها «انتقاد» با نقاب «منتقد»! ما شده