قصه-خرده: ســ شــ کــ دو پا داشت، قرض هم گرفت و خودش را به هشتی رساند. دستها را سفت به پهلوهاش گرفته بود و با هر قدمی که بر میداشت، سفتتر؛ سد بسته بود که امعاء و احشاء و
قصه-خرده: ســ شــ کــ دو پا داشت، قرض هم گرفت و خودش را به هشتی رساند. دستها را سفت به پهلوهاش گرفته بود و با هر قدمی که بر میداشت، سفتتر؛ سد بسته بود که امعاء و احشاء و